
حقوق مغانه از کتاب چنین گوید پیر مغان
۵۱ -فقط خداست که دیگران را برای خودشان دوست دارد و اولیای او .
۵۲ -آنگاه که خداوند کسی را برای خودش دوست بدارد ( نه بنده اش ) او را از کل علائق دنیوی ساقط می کند .
۵۳ -بزرگترین نشانی خدا دوستي ، مردم دوستی و بلکه مخلوق دوستی است مثل دوست داشتن جمادات و جانوران و نباتات و بیشتر از ھمه انسانها .
۵۴-ھیچ چیزی بیشتر از دوستی ، دشمن ندارد . و ھیچ چیزی بیشتر از دشمنی دوست ندارد .
۵۵-ھیچ باطلی جز باطل دیدن نیست .
-۵۶ آنکه جز حق نمی بیند به بطالتی دچار نمی شود .
۵۷ -آنکه می خواھد در چشم دیگران خوب باشد خوب می شود ولی منفور !
-۵۸ نسبیت حاصل مطلق نگری است .
۵۹-نسبی گری مکتب اصالت بازی است .
۶۰ -ھرگز حقی ، باطل نشد الا اینکه به زور تحمیل شد .
-۶۱ حقی برتر از آزادی انتخاب حق نیست . برترین حق ، آزادی است .
۶۲-فریاد آخرین نجات از نابود شدن است .
۶۳ -سکوت، عدم است و عدم محال است .
۶۴-فریاد از سکوت است ، تباھی از زیبایی است ، مرگ از زندگی است زیرا وجود از عدم است .
۶۵ -ھرچیزی دو معنا دارد : وجودی و عدمی !
۶۶-ھرمعنایی دو برداشت دارد : وجودی و عدمی !
۶۷ -اگر لا اقل یک نفر در جهان نمی بود که ھمه را دوست نمی داشت ھمه خود کشی می کردند .
۶۸ -ھیچ چیزی نیست الا اینکه محبوب است .
۶۹ -آنچه را که نمی بینی بدلیل چیزھایی است که می بینی .
۷۰ -آنچه که نیستی بدلیل چیزی ھست که ھستی .
۷۱-مباش تا باشی !
۷۲ -ھمه کارھای بزرگ در تنهایی انجام می شود و در شلوغی رخ می دھد .
۷۳ -آدمی بر روی زمین ھرگز مجال زندگی کردن نمی یابد زیرا مسافر است .
۷۴ -برای آفریدن بایستی نبود . ھمچنین برای آفریده شدن !
۷۵ -اگر « یک »نباشد دو و سه و چهار و …. ھم نخواھد بود. اگر می خواھی خیلی باشی و بی نهایت باشی یک باش .
۷۶ -ھیچ کار جدیدی آغاز نشد الا اینکه یک کار قدیمی ترک شد : توبه !
۷۷ -ھرچیزی راز بقا و جاودانگی خاص دارد و راز خاص بقا و جاودانگی ھم ایثار است .
۷۸ -ھر چیزی نور ویژه ای دارد و نور محبت ، محمد ص است .
-۷۹ ھر حقیقتی تجسمی دارد و تجسم حقیقت ھم علی ع است .
۸۰- آنچه که دل را لطیف و زنده می کند درد و بیماری تن است . و آنچه روح را لطیف و زنده می سازد درد دل است .
۸۱ -شکست نمی خورد در دوستی خدا الا ولی خدا !
۸۲ -خود را در دین خدا سرافراز نمی داند الا کافر !
۸۳ -فرق بین دوست و دشمن فرق بین معشوق و عاشق است .
۸۴ -کمال محبت خدا به بنده آنگاه است که بنده در حیرت است که آیا مورد محبت خداست یا غضب او.
۸۵ -خداوند دوست ندارد که مؤمنانش در دنیا جا خوش کنند و خوش بگذرانند زیرا بهشت را برای ایشان مھیا نموده است .
۸۶-اگر ایثار نبود چیزی نبود .
۸۷ -وجود ، ایثار است و جز به ایثار بدست نمی آید .
۸۸ -خیانت نمی کند کسی تا مطمئن نباشد که بخشوده می شود .
۸۹ -کافر نمی شود کسی تا به رحمت خدا مطمئن نباشد .
۹۰ -باطن مؤمن بهتر از ظاھر اوست و ظاھر کافر بهتر از باطن اوست .
۹۱-کافر و مؤمن ظاھر و باطن یکدیگرند .
۹۲ -ھیچ کسی به غضب الهی ایمان نمی آورد بلکه به رحمت او ایمان می آورد .
۹۳ -عشق ، دوست داشتن معشوق نیست بلکه دوست داشتن عشق است .
۹۴ -علم حقیقی محصول تقوا است و عرفان حقیقی محصول ایثار است . و تصوف حقیقی محصول گذشتن از دل است .
۹۵ -ھر چیزی تا از دست نرود به دل نمی آید و تا از دل نرود به روح نمی رسد و تا از روح نرود به خدا ملحق نمی گردد .
۹۶ -گذشتن از خلق و رسیدن به خود که نیمی از سیر و سلوک عرفانی است جز بواسطه خدمت بی مزد و منت به خلق
ممکن نیست .
۹۷ -سیر در خود تا رسیدن به خدا که نیمه دوم سلوک عرفانی است جز بواسطه خدمت مخلصانه به پیر یا به خداوند
ممکن نیست .
۹۸-سیر تکامل انسان سراسر سیر خدمت بی مزد و منت و ایثار است .
۹۹ -انسان کامل انسان فنا شده از خویش است ھمچون خدا .
١٠٠ -خدا ، عشق است .
از کتاب چنین گوید پیر مغان اثر استاد علی اکبر خانجانی
ثبت ديدگاه
You must be logged in to post a comment.