مذهب در جهان مدرن (خودشناسی آخرالزمانی) مقاله ۹ استاد علی اکبر خانجانی
مذھب بعنوان دین فطری بشر در حداقل معنایش که ھمه مذاھب را شامل شود عبارت است از باور به وجود خدای یگانه و گناه بودن اعمالی چون دروغ ، بیوفائی ، دزدی و زور و خویشتن داری در قبال این نوع اعمال.
این باور وعملکرد بواسطۀ ظهور ھزاران پیامبر بتدریج در طول تاریخ تبدیل به یک فرھنگ جهانی شد .
ولی درعصر جدید و ظهور صنعت و مدرنیزم این باور و اخلاق به شیوه ھای متفاوت که توجیه گر شرایط است ، به زیر سئوال رفت و یکبار دگر بشر به یاری دانش و منطق جدید اصول دین را مخدوش و منتفی نمود که قرن بیستم اوج چنین نبردی آگاھانه با دین بود که
پرچم دار این جریان نیزغرب بود .
و اما در سرآغاز ھزارۀ سوم میلادی شاھد وضعیت نوینی در سراسرجهان ھستیم و آن دوقطبی شدن مذھب است که بصورت کفر آشکار و منطقی و مفتخرانه در یکسو و دین مؤمنانه در سوی دیگر خودنمائی می کند که قطب دوم البته اقلیتی بسیار کوچک محسوب می شوند .
در واقع شاھد نابودی و محال شدن مذھب شرک و نفاق ھستیم و این انشقاق بین ذھن و دل بشرمدرن است که ذھنش کاملاً کافر است و در جناح نخست حضور دارد که گوئی دلی ندارد که سردمدار مدرنیزم و تکنولوژیزم می باشد .
و اما قطب دیگر که به مثابه دل بشراست که مؤمن است و درعین حال در قبال قطب اول احساس حقارت دارد و توان دفاع عقلی ھم ندارد و لذاعموتا ایمانش را تقیّه می دارد .
و اما جریان سومی وجود دارد که به لحاظ کمی فقط عده ای انگشت شمارند که عارفانند که ھم دلی عاشق دارند وھم ذھنی حکیم وخداپرست .
که پیونددھندۀ دل و ذھن بشریت ھستند و سخنگوی این ھر دو قطب می باشند که ھم حق کفر را درک و بیان می کنند و ھم حق ایمان را.
از کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه قیامت و آخرالزمان اثر استاد علی اکبر خانجانی
سخنرانی استاد با موضوع آخرالزمان قسمت اول – کتاب صوتی و pdf آخرالزمان شناسی عرفانی
ثبت ديدگاه