فلسفۀ زمان (آیا زمان پایانی دارد ؟ )
زمان بر دو نوع است : زمان نجومی که ھمان سنجش حرکت دََورانی زمین بر محور خویش و بر مدار خورشید است که بواسطۀ ساعت و شبانه روز و ماه و سال محاسبه می شود.
این زمان ظاھراً میتواند به اندازۀ عمر کائنات تا ابد استمرار یابد الاّ اینکه ّقوۀ جاذبۀ زمین و حرکت دورانی آن دچار اختلال و توقف شود که به معنای آغاز پایان عمر زمان زمینی است و پایان عمر بشر .
این داستانی است که در باور به قیامت وجود دارد که ممکن است طبق محاسبات علمی میلیاردھا سال دیگر رخ نماید و یا ھرگز ننماید و یا به زعم قرآن ممکن است ھر آن اتفاق افتد .
این آخرالزمان نجومی است .
و اما یک زمان دیگر وجود دارد که زمان باطنی یا روحانی است و خاص انسان می باشد که میتوان آن را زمان عرفانی ھم نامید .
برای درک زمان باطنی می توان ساعاتی را که در خواب بسر می بریم مثال آوریم .
می دانیم که خواب مرگی خفیف است و لذا زمانیکه در خواب می گذرد یک زمان روحانی و اخروی محسوب می شود تجربۀ اصحاب کهف نیز از این جمله است آدمی گاه ساعاتی را در درون خود می رود و آنگاه که به خود می آید گویی که فقط لحظه ای گذشته است .
این زمان باطنی است یا زمان اخروی که در نقطۀ مقابل زمان نجومی یا زمان دنیوی قرار دارد .
زمان اخروی حاصل باطن پیمایی انسان است ھر چه که این عمق پیمایی در خویشتن بیشتر باشد می تواند در اندک زمانی ،زمان نجومی بسیار طولانی راطی کند .
به مانند روز قیامت کبری که ھمه مردگان بر می خیزند حداکثر زمانی را که برای این مدت عظیم تخمین می زنند حدود نیم روز است ( قرآن ) .
زمان باطنی را می توان زمان الهی نیز نامید زیرا انسان در باطن پیمایی خویشتن به حریم جاودانگی که ھمان حضورخداست نزدیک می شود .
در قرآن کریم ھزار سال بشر در نزد خدا فقط یک روز محسوب میشود و یا ھمانطور که شب قدر که حاصل باطن پیمایی انسان مؤمن است به لحاظ نجومی معادل ھزار ماه است و یا ھمانطور که قیامت پنجاه ھزار ساله که اینک در آن قرار داریم در نزد خدا فقط یک روز است و یا ھمانطورکه کل عمر پیدایش جهان برای خدا فقط شش روز بطول انجامید .
این زمان الهی یا عرفانی یا اخروی یا باطنی یا زمان تکوینی ھم نامیده می شود .
به لحاظی میزان قدرت روحانی و عرفانی انسان این است که به زمان الهی نزدیک شود که ھمان تق رب الی الله است که غایت آن لحظۀ صفر می باشد که ھمان حضور در اکنونیّت و حال مطلق و بی زمانی کامل است که ھمان حضور جاودانگی و لقاالله می باشد .
انسان به میزانی که از خدا دور است اسیر زمان نجومی می باشد و دچار جبر و تورم زمان در روان خویشتن است و مجبور است که بواسطۀ انواع اشتغالات این زمان را برون افکنی و سپری نماید و لذا عدم اشتغال موجب احساس نابودی و لذا موجب گرایش به عیّاشیها و مخدرات و مستی ھا و نیز موجب جنون و جنایت میشود این ھمان بی صبری کافران است پس در واقع صبر ھمان صبر بر زمان به معنای جاودانگی است که در مؤمنان به میزان نزدیکیشان به خدا وجود دارد .
و اما امروزه که عرصۀ آخرالزمان است و بشر مدرن به یاری تکنولوژی دچار وقت آزاد و تورم زمان شده شاھد رشد اعتیاد و تبهکاری و جنون و جنایات ھستیم اینهمه از عدم تحمل زمان است و این تازه در حالی است که بخش عمده زمان آزاد بواسطۀ تلویزیون بلعیده می شود .
ھر چه که زمان آزاد شده در نزد بشر بیشتر می شود اگر به زمان باطنی دست نیابد به مهلکه می افتد و قلمرو زمانباطنی ھمان معرفت نفس و سلوک عرفانی است .
پیامبر اسلام (ص)می فرماید « من زمان ھستم » این سخن عجیب بیان دیگری از معنای آخرالزمان و دین محمد به عنوان دین قیامت و ختم نبّوت است .
به ھمین دلیل بایستی پیامبر اسلام را « پیر کامل » در معنای عرفانی اش دانستو این بدان معناست که او به جاودانگی پیوسته است ھمانطور که علی(ع) می فرماید : من از خدا فقط دو سال کوچکترم.
ولی کسی که در حیات دنیا، زمان اخروی را درک نکرده باشد در قیامت کبری که پایان زمان است احساس نابودی می کند و بقول قرآن می گوید : ای کاش خاک می بودم . یعنی ھرگز خلق نشده بودم .
این ھمان احساس نابودی در وضعیت جاودانگی می باشد.
از کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه قیامت و آخرالزمان اثر استاد علی اکبر خانجانی
مقالاتی دیگر: تعریف آخرالزمان – اعلان قیامت
سخنرانی استاد : آخرالزمان قسمت اول – آخرالزمان قسمت دوم
ثبت ديدگاه