? مصاحبه اي با یک روسپی ▫️ خودشناسی ارتباطی▪️ مقاله شماره 12
س : آیا شما براستی فاحشه و روسپی ھستید و خودتان را به این اسم می شناسید؟
ج : خیر! ما خودمان را علنی کرده ایم که ما بقی روسپی ھا بتوانند در عزت و حرمت کامل بعنوان زنان با عصمت و پاک به زندگی خود ادامه دھند . ما پیش مرگ جامعه ھستیم . ما زباله دان فساد زناشوئی شده ایم. ما دستمال کاغذی ھستیم .
س: چه شد که به این سرنوشت مبتلا شدید ؟
ج : راستش به ھمسرم خیلی ناز و عشوه و منّت فروختم و خیلی نرخم را بالا بردم و تمکین نکردم تا بتدریج از من متنفر شد و من ھم به مردان دیگر میل پیدا کردم و چشم که باز کردم خودم را اینکاره یافتم زیرا ھمه مشتریانم منّت مرا می کشند و نرخم را بخوبی می پردازند و از من ممنون ھستند .
س : آیا از خدا چه می خواھی؟
ج : می خواھم که یک بار دیگر این امکان را بمن بدھد که مردی پیدا شود که مرا یک سوراخ نبیند . اولی را که باختم امیدوارم بعدی را نبازم .
✓ برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول _ فصل سوم _ فلسفه ارتباطات
« اثر استاد علی اکبر خانجانی »
مقالاتی دیگر از خودشناسی ارتباطی: تلوزیون یا گوساله سامری – مکتب هو
ثبت ديدگاه